خادم الاسلام

پایگاهی برای نشر تعالیم اسلام

خادم الاسلام

پایگاهی برای نشر تعالیم اسلام

خادم الاسلام

آن چه خدا می خواهد را باید بدانیم ، این جا همان جاست!
جهان اسلام آقا زیاد دارد ، خدمتگذار می خواهد !
افتخار ما این است که خدمتگذار دین خدا هستیم !

خادم الاسلام را دنبال کنید .

آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۸، ۱۳:۳۸ - حمدان مقدم
    احسنت
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶، ۲۲:۲۵ - یا حسین
    متشکرم
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۶، ۱۴:۰۹ - زهرا باقری
    +++

۲۷ مطلب با موضوع «خود سازی در سبک زندگی اسلامی» ثبت شده است

 

مهار زبان ، راه درمان بسیاری از مشکلات اجتماعی انسان !

 

افراد بسیاری در زندگی خود گرفتار مشکلات رنگارنگ هستند ، عده ای فقیر  و بیمار و عده ای در ارتباط با دیگران دچار  تنش و عده ای در محیط خانواده  با همسر  و فرزندان و یا پدر  و مادر خود مشکل دارند . گاهی اوقات این تنش ها به دعوا و درگیری منجر می شود تا جایی که زندگی انسان را مختل می کند . در این زمان ها همه می خواهند خود را از گرفتاری نجات دهند و به عافیت برسند اما راه آن را نمی دانند .

  • احسان ثابت

کیفیت سلوک الی الله -قسمت سوم

حرکت به سوی وصال خدای متعال حرکتی در مسیر درون است ، سیر و حرکت در هر عالم متناسب با همان عالم است ، اگر کسی بخواهد در عالم ماده و روی خاک حرکت کند باید مقدماتی که هم سنخ با آن مسیر است از قبیل دارا بودن پا ، قدرت بدنی لازم ، داشتن مهارت کافی را درا باشد ، لذا گام نهادن در مسیر وصال خدای متعال نیز نیازمند مقدمات و ضرویاتی است ، انسان با دستگاهی ملکوتی که خدای متعال در وجودش قرار داده است مسیر وصال خدای متعال را سیر می کند تا به مشاهده آن ذات اقدس که همان لقاء الله است برسد ، حرکت به سوی لقاء الله از نوع رفع حجاب است ، یعنی باید موانعی که موجب می شود حضور خدای متعال درک نشده و تجلیات نوری آن جناب عظیم حس نشود را از میان برداریم تا آفتاب بی کران وجود خدای متعال نمایان شود .

  • احسان ثابت

کیفیت سلوک الی الله -قسمت دوم

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلوک الی الله تعالی مسیری است دقیق در متن جان انسان .

برخی گمان می کنند که سیر و سلوک به سوی خدای متعال  و رسیدن به لقاء الهی تنها با ذکر و انجام برخی از اعمال مذهبی صورت می گیرد ، اما این تفکر صحیح نیست .

برای روشن شدن این مطلب باید دانست..

  • احسان ثابت

    جایگاه تحصیل اصول اعتقادات در مسیر کمال

     

    برخی می پرسند بحث هایی مثل توحید که می گویدافراد بشر و جامعه انسانی باید یگانه پرست باشند و دیگر اصول اعتقادت چه جایگاهی در کنار هدف بندگی خداوند متعال پیدا میکنه؟ بله این ها در طول هم هستند اما آیا موضوعیتی بین غایت بودن هر کدوم از این ها هست؟ اگه این گونه است  چه نتایجی بر تحصیل آنها مترتب است ؟

    درپاسخ باید بگوییم :

    از آن جا که هدف و غایت  نهایی خلقت انسان تنها بندگی خداست ، لذا تمامی معارف مطرح شده در چهار چوب تعالیم دینی مقدمه رسیدن به این هدف شریف هستند که فرمود :

    ﴿ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ [1]من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!

     و از آن جا که عبودیت بدون اعتقادات صحیح و راسخ تنها به منزله حرکاتی بی باطن است ، لذا برای تحصیل ایمان نافع باید اعتقادات و مبادی آن را به خوبی تحصیل نمود ،

    خدای متعال در قرآن کریم می فرماید :

    ﴿لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اَلْیَقِینِ*لَتَرَوُنَّ اَلْجَحِیمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ اَلْیَقِین[2]اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید!قطعاً جهنّم را مشاهده می کردید ! سپس آن را به عین الیقین خواهید دید.

    در این بیان نورانی علم الیقین که همان فهم معارف به صورت نظری  و علمی است مقدمه ای برای شهود جهنم به صورت عیان شمرده شده استو این امر اختصاصی جهنم نیست بلکه در هر امری باید معرفت نظری مقدمه ای برای  عملی سازی قرار گیرد و معارف اعتقادی به علم الیقینی هستند که برای رسیدن به عین الیقین که همان مقام شهود اسماء و صفات الهیه است باید تحصیل شوند .

    در برخی روایات وارد شده است که بعضی از ایمان در گرو عمل است و بعضی از عمل ها نیز در گرو ایمان هستند ،

    امام صادق علیه السلام  دربیانی نورانی فرمود :

    « لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ وَ لَا مَعْرِفَةَ إِلَّا بِعَمَلٍ‏ فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ فَلَا مَعْرِفَةَ لَهُ أَلَا إِنَّ الْإِیمَانَ‏ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.»[3] خدا عملی را نپذیرد جز با معرفت، و معرفتى وجود ندارد جز بوسیله کردار، هر که معرفت دارد، معرفت او را به کردار رهبرى کند و هر که کردارى ندارد معرفتى هم ندارد، هلا براستى اجزاء ایمان از یک دیگر بوجود آیند.

     یعنی ایمان هم عمل ساز  و هم عمل ایمان ساز است ، به عبارتی دیگر هر اندازه که انسان در ابتداء مسیر عبودیت با تعقل  و تفکر صحیح پی به وجود مبداء و معاد و لزوم ارسال رسل از سوی مبداء کل ببرد ، در این هنگام به اندازه همان معرفتی که بدست آورده است در مسیر عبودیت الهی و گوش سپردن به اوامر صادر شده از سوی آن مبداء کل می کوشد و پس از این که با سیر و مداومت در این دسته از عبادات پیش رفت توفیق الهی شامل حالش شده و با توجه به تعالیم صادر شده از سوی رسولان و اولیاء الهی معرفت او به امور مختلف بیشتر می شود و بعد از این که در جزئیات و ظرائف دین به صورت کلی معرفت کامل یافت نوع عبادت او با نوع عبادتی که بر اساس معرفت شناختی ابتدائی بود فرق خواهد داشت ، بنابر این هر اندازه که معرفت بیشتر شود کیفیت عبودیت نیز بهتر خواهد شد ، البته در بین مجموعه معارفی که از سوی پیشوایان مقدس مجموعه ای از آن تعالیم از حساسیت و جایگاه مهمتری برخوردار هستند و به عبارتی دیگر اصل در عبودیت هستند که به آنها  « اصول » گفته می شود که باید به آن اصول اعتقاد داشت تا راه برای عبودیت انسان گشوده شود ، لذا به آنها اصول اعتقادات گفته می شود .

    پس معرفت به  اصول اعتقادات مقدمه برای تحقق اصل عبودیت و سیر سعودی  در تحصیل مراتب بالای آن موجب کمال عبودیت می شود . همگی آن معارف  مقدمه هستند برای این که انسان به نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه رسیده  تا بعد از آن به جنت رضوان و  لقاء برسد که خدای متعال به او بگوید :

    ﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ*ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً*فَادْخُلِی فِی عِبَادِی‌*وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‌ [4]تو ای روح آرام‌یافته! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است ، پس در گروه بندگانم درآی ، و در بهشتم وارد شو!

    این مطلب در  حیطه معارف نظری مطرح شده است اما امور  عملی این معارف چیز دیگری است مخصوصا که عرفان عملی همان رسیدن به مقصود است که با آن شهود الهی میسر می شود .

    غایت معرفت به توحید عبودیت الهی  ورسیدن به همه ی کمالات است و  معرفت به معاد موجب تلاش برای آماده شدن و مهیاء شدن در روز رستاخیز می شود و هم چنین بعد از  فهم ضرورت تحصیل مأمَن از عذاب قیامت و یا دوری از نظر بر  وجه الله انسان در صدد یافتن راه در امان ماندن بر می آید که این امر  میسر  نمی شود جز  با اخذ معارف از  نبی که فرستاده خداست .

    خلاصه آن که در باب توحید ،  توحید نظری که نوعی معرفت علمی است مقدمه برای نیل به توحید عملی  که از جنس عمل است می باشد و همانگونه که عبادت بدون معرفت تنها ظاهری است بی جان، توحید عملی (یعنی انجام دادن عبادت های ظاهری )نیز  بدون توحید نظری موجودی است بی روح .

    در این جا لازم است این نکته تذکر داده شود که بر انسان جویای سعادت باید پیرامون مفردات بکار رفته در مجموعه تعالیم دینی به خوبی دقت نظر داشته و کنه آن الفاظ و معارف را به خوبی و بر اساس تعاریف شریعت بیاموزد ، تا راه کمال به رویش بسته نشود ، مثلا در مورد این که توحید چیست انواع و اقسام تحلیل ها وارد شده است که موجب سر درگمی انسان می شود ، اما توحید صرف اعتقاد به یگانگی خدا نیست ، بلکه این تعرف تنها یک بخش از تعریف توحید است ،توحید جنبه نظری  و عملی دارد ، توحید نظری یگانه دانستن خدا در هستی وعالم خلقت است و بر این اعتقاد فروع متعددی متفرع است که شامل اعتقاد به توحید و وحدانیت ذات اقدس الهی در خالقیت و رزاقیت و سایر صفات است و هم چنین بخشی از توحید نیز مربوط به توحید در اسماء الهی می شود و اما نوعی دیگر از توحید وجود دارد که به آن توحید عملی می گویند که این توحید دیگر مربوط به حیطه الفاظ  و دانستن نیست و سر  و کار آن با عقل نیست ، بلکه آن مربوط به مقوله مشاهدات است و قلب ملکوتی انسان است که وقتی به شهود امور فهمیده شده در مباحث توحید نظری رسید ، به آن توحید عملی می گویند.

     به عبارت بهتر توحید عملی یعنی شهود وحدانیت خدا در تمامی اجزاء عالم ، یعنی مشاهده کردن این که خدا رزاق  و خالق  مطلق است و دیگری کاره ای نیست ، هم چنین در رابطه با سایر اسماء و صفات الهی نیز انسان به جایی برسد که اتصال تجلیات آن اسماء و صفات را به صورت مطلق به ذات اقدس الهی شهود کند ، البته جز عده ای اندک در هر زمان کسی به این مرحله راه نمی یابد و مجالی بیش از این برای بیان در این مقال وجود ندارد و فهم دقیق فروعات مربوط به این امر متوقف به تحصیل در حکمت الهیه است ، رزقنا الله و ایاکم انشا الله .

    خلاصه کلام آن که علم الیقین مقدمه برای عین الیقین است ، یعنی دانستن مقدمه برای دیدن است ، ابتدا باید معارف الهیه را در بعد نظر فهمید تا بتوان در بعد عملی آن حقائق را با چشم دل مشاهده نمود ، بنابر این در ابتدای راه تعالی لازم است به سراق مجموعه کتاب های مربوط به اعتقاد و علم کلام رفت و اصول کلی دین را به صورت استدلالی فهمید و هضم کرد تا بعد وارد وادی عمل شده و در وادی توحید گام برداشته شود  .

     ────────────────────────────

    [1] (سوره ذاریات ، آیه 56 )

    [2]  (سوره تکاثر  ، آیه 5-7 )

    [3]  (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 44)

    [4] (فجر، 27-30)

  • احسان ثابت

کیفیت سلوک الی الله -قسمت اول

 

سلام بر دوستان خدا و سلام بر طالبان خدا ، آنان که در راه وصال خدای متعال هزاران سوال بی جواب داشته و در پی یافتن جواب آنها سر از پای نمی شناسند و سلام بر آنان که در  دل شب ها آن هنگام که در  خیالاتشان به دنبال یافتن و به تصویر کشیدن راه سعادت و لقاء دوست بوده و در روزهای گرم روزه دار و خائف بدنبال راه وصال حبیب  و نجات از بند دنیای غدار اند .

ای دوستان عزیز که شوق یافتن راه وصال دوست سراسر وجودتان را گرفته است  قدر  این حال  ملکوتی ، و این سوالات مقدس را که سالیانی است با خود به همراه داشته و جوابی برایشان نیافته اید بدانید چرا  که در  دل این سوالات مقدس حرکتی عظیم و جنبشی ملکوتی نهفته است ، 

  • احسان ثابت

     

     چله نشینی برای کسب فضائل اخلاقی،قسمت دوم

    ظهور کمالات با چله نشینی

    به ما هم می گویند که «کُونوا کَالحَیَّۀِ»: مثل مثار باشید! یعنی شما هم در طول حیاتان همانند مار چله ای داشته باشید تا که پوسته و قشر حیات مادی شما افتاده و صورت زیبای  باطنتان به ظهور بیاید.

     در هر عملی باید چهل روز کوشیده و بر آن مداومت داشته باشیم ، تا آن عمل در وجود ما به ملکه ثابت نفسانی تبدیل شده و آثار آن در جانمان رسوخ کند .

  • احسان ثابت

 چله نشینی برای کسب فضائل اخلاقی-قسمت اول

مثل مار باش

 در کلمات  بعضی بزرگان وارد شده که در سفارشات اخلاقی به برخی افرادفرموده اند :«کُن کَالحَیَّۀِ»: مثل مثار باش! مراد از این کلام این نیست که همانگونه که مار نیش می زند شما نیز نیش بزنید بلکه مرادشان مطلب دیگری است !  در حیات مار خصوصیتی وجود دارد که در روایات هم به آن اشاره شده است

می گویند وقتی مار  پیر می شود، به زیر خاک رفته و چهل روز غذا نمی خورد.  بعد از چهل روز پوست  گهنه  قدیمی را انداخته و با پوست جدید ظاهر می شود و دوباره جوان می شود. مار با عزلت و گوشه نشینی و  غذا نخوردن به حالت اولیه اش برگشته و جوان می شود .

به ما هم می گویند که «کُونوا کَالحَیَّۀِ»: مثل مثار باشید! یعنی شما هم در طول حیاتان همانند مار چله ای داشته باشید تا که پوسته و قشر حیات مادی شما افتاده و صورت زیبای  باطنتان به ظهور بیاید.

مدرک چله نشینی

 بعضی می گویند چله نشینی را از کجا آورده اید؟ در جواب می گوییم خود قرآن در داستان حضرت موسی علیه السلام به چلّه نشینی موسی علیه السلام اشاره می فرماید :

 ﴿وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً (سوره أعراف‏، آیه 142) ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم؛ سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم؛ به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد.

 خود خداوند متعال صراحتاً می فرماید ما موسی علیه السلام  را چهل شب به مهمانی بردیم اما نه یک مهمانی عادی! آن مهمانی همراه تجملات و  تعارفاتی که ما گرفتار آنها هستیم  نبوده، بلکه آن مهمانی به صورت یک تحول عمیق درونی در وجود حضرت موسی علیه السلام بود که با آن تحول، قابلیت افاضات والا و برتر الهی را کسب نمود و در نتیجه تورات بر ایشان نازل شد ! 

 و به ما هم فرمودند :

﴿ أُولئِکَ اَلَّذِینَ هَدَى اَللّهُ فَبِهُداهُمُ اِقْتَدِهْ (سوره أنعام‏، آیه 90)   آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن!

یعنی شما هم مانند موسی علیه السلام به میقات آمده و چله نشینی کنید تا بر شما هم نور نازل شود !!

از این بیانات فهمیده می شود ، نه تنها چله نشینی امری مشروع و جائز است بلکه مورد توجه خدای متعال بوده و از ما هم مانند موسی  علیه السلام چلّه نشینی می خواهد !

جوان شدن با چله  نشینی

 بنابر این اگر  بعضی از رفتار های ما هم چهل روز برای خدا بوده و با ریاضت های شرعیه لباس چرکین اخلاق رذیله را از تن جانمان بیالاییم  جوان شده و مانند موسی علیه السلام از عالم غیب نزولاتی  بر ما  نیز نازل می شود  ، خود خدای متعال در مورد موسی علیه السلام می فرماید :

 ﴿وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اِسْتَوى آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ(سوره قصص، آیه 14)    هنگامی که (موسی) نیرومند و کامل شد (و قوای وجودی اش تسویه یافت )، حکمت و دانش به او دادیم؛ و محسنین را نیز  این گونه جزا می‌دهیم!

یعنی اگر ماهم مانند موسی علیه السلام  به مقام محسنین برسیم به ما هم از عالم بالا افاضه می شود

 ما هم می توانیم جوان شده و به فتوت  و جوانمردی برسیم  اما باید راه آن را بدانیم ،

« سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْهُذَلِیِ‏ قَالَ: قَالَ لِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام یَا سُلَیْمَانُ مَنِ الْفَتَى قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْفَتَى عِنْدَنَا الشَّابُّ قَالَ لِی أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ کَانُوا کُلُّهُمْ کُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْیَةً بِإِیمَانِهِمْ یَا سُلَیْمَانُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ اتَّقَى‏ فَهُوَ الْفَتَى‏»(تفسیر العیاشی، ج‏2، ص: 323)سلیمان بن جعفر همدانى می گوید: امام جعفر صادق علیه السلام   به من فرمود: اى سلیمان! «فتى» (جوانمرد) کیست؟ گفتم: جانم فداى تو باد، فتى در نزد ما به معناى جوان است. گفت: آیا نمى‏ دانى که اصحاب کهف همه پیر بودند، لیکن خدا به سبب ایمانشان آنان را فتى و جوانمرد خواند؟ اى سلیمان! هر که به خدا ایمان آورد و پرهیزگار شود، پس او جوانمرد است.

  مراد از فتی این  معنا است  نه کسی که موی سر و صورتش سیاه و سیمایش زیبا باشد . خدای متعال در مورد اصحاب کهف فرمود :

﴿إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (سوره کهف ، آیه 13)    آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

آنان چون اهل ایمان بودند خدا می فرماید آنها را بالا بردیم تا حیات و سرگذشت عجیب ایشان معجزه و نشانه ای برای عالمیان شد.

 به ما هم گفته اند در هر عملی باید چهل روز بکوشید و بر آن مداومت داشته باشید ، تا آن عمل در وجود ما به ملکه ثابت نفسانی تبدیل شده و آثار آن در جانمان رسوخ کند .

  • احسان ثابت