عشق ورزیدن سریع ترین راه تعالی
عشق ورزیدن سریع ترین راه تعالی
اولین اتفاقی که در عالم اتفاق افتاده تجلی محبت است و آخرین اتفاق نیز تجلی رحمت و محبت الهی خواهد بود ؛ جاذبه محبت است که نظام عالم را به هم پیوسته و برپا نگه داشته است ، ما هم برای تعالی معنوی باید سرمایهی محبت الهی که با آن خلقمان کرده را خرج کنیم و محبت بورزیم و توجه داشته باشیم که هر چند در این مسیر سختی هایی وجود دارد اما باید دست به دامان خدا شویم تا سختی ها بر ما آسان شود ،به قول معروف:
تو مگو ما را بدان شه بار نیست |
|
با کریمـان کارها دشوار نیست[1] |
|
|
|
نگو که برای رسیدن به خداوند راهی به رویمان باز نیست ، خداوند کریم است و اگر به در خانه او برویم راه را برایمان باز می کند وسیر در این مسیر برایمان آسان می شود.
برای این که خدای متعال به ما عنایت کرده و گره از کارمان باز کند ابتدا باید وظیفه خود را در ارتباط با افراد خانواده از پدر و مادر و فرزندان تا سایر ذوی الحقوقین را بدانیم و در ارتباط با ایشان حقوقی که خدای متعال واجب نموده را اداء و در محبت کردن به ایشان به خوبی عمل کنیم تا عنایات الهی شامل حالمان شده و به اقیانوس بی کران محبت الهی که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند وصل می شویم ، پیوندی که تمام خیرات در آن جمع است ، این جاست که انسان به فتح عظیم دست یافته و به مقام محمودی که خدای متعال به اهل بیت علیهم السلام عنایت فرموده است می رسد ، این همان مقامی است که در زیارت عاشورا رسیدن به آن را از خدای متعال درخواست می کنیم :
«أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ »[2]از خدا درخواست میکنم که به مقام محمودی که خاص شما است مرا برساند .
حکایت استقبال سیدالشهداء از زائر جوان
عالم زاهد و وارسته مرحوم شیخ حسین بن شیخ مشکور رضوان اللّه تعالی علیه فرمود :
در عالم رؤ یا دیدم در حرم مطهر حضرت ابا عبداللّه (ع ) مشرف هستم و حضرت در آنجا تشریف دارند .یک نفر جوان عرب روستایی وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام کرد و حضرت با لبخند جوابش را دادند .فردای آن شب که شب جمعه بود به حرم مشرف شدم و در گوشه حرم توقف کردم ناگهان آن جوان عرب روستایی را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضریح مقدس رسید با لبخند به آن حضرت سلام کرد ولی حضرت سیدالشهداء (ع ) را ندیدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد .پشت سرش رفتم و سبب لبخندش را با امام (ع ) پرسیدم .و تفصیل خواب خود را برایش نقل کردم و گفتم چه کرده ای که امام (ع ) با لبخند به تو جواب می دهد .گفت : مرا پدر و مادر پیری است و در چند فرسخی کربلا ساکنیم و شبهای جمعه که برای زیارت می آیم یک هفته پدرم را سوار بر الاغ کرده می آوردم و یک هفته هم مادرم را می آوردم .تا اینکه شب جمعه ای که نوبت پدرم بود چون سوارش کردم مادرم گریه کرد و گفت : مرا هم باید ببری شاید هفته دیگر زنده نباشم .گفتم : باران می بارد ، هوا سرد است ، مشکل است ، نپذیرفت ناچار پدر را سوار کردم و مادرم را بدوش کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم رسانیدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم حضرت سیدالشهداء (ع ) را دیدم و سلام کردم آن بزرگوار برویم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا بحال هر شب جمعه که مشرف می شوم حضرت امام حسین (ع ) را می بینم و با تبسم جوابم را می دهد .
اسباب رحمت نزدیک و دسترس ماست اما غافل هستیم !
|
اما برخی فکر می کنند که برای رشد معنوی و رسیدن به مقامات عالیه تنها لازم ذکر گفتن کافی است و از ذکر حقیقی غافل اند ، یکی از مصادیق عالی ذکر عملی خدای متعال پیوند و خدمت به والدین است . اگر محبت خود را به صورت صحیح خرج کنیم ، به دریای بی کران محبت که اباعبدالله الحسین علیه السلام است وصل می شویم .
────────────────────────────
- (مثنوی معنوی-دفتر اول-بخش 9)
- (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 775)
- ( کرامات الحسینیۀ ، ج 1، احترام به پدر و مادر ،میرخلف زاده، علی، 1343، کرامات الحسینیه علیه السلام : معجزات سید الشهدا علیه السلام بعد از شهادت/علی میر خلف زاده. مشخصات نشر : قم: انتشارات محمد و آل محمد ،: ج. 1 و 2 (چاپ پنجم:1383). )